جبههی متحد ضد فاشیستی و ضد امپریالیستی چرا و چگونه شکل گرفت؟
جهان کنونی جهانیست که بیش از ۸۰٪ تولید و بازار بینالمللی در ید قدرت و حاکمیت ۵۰۰ ابر کنسرن بینالمللی قرار دارد. این کنسرنها بر بنیان این موقعیت اقتصادی، حاکمین جهان کنونی هستند که علاوه بر قهر اقتصادی، منافع خود را با قهر سیاسی توسط دولتهای وابسته به خود علیه همدیگر و یا علیه طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان اعمال میکنند.
درآمد ده بانک از 100 بانک بزرگ بینالمللی در سال 2018 به قرار زیر است:
مقدار درآمد به میلیارد در سال 2018 | کشور مادر کنسرن | نام بانک | ||
4.027,44 | چین | Industrial and Commercial Bank of China | 1 | |
3.376,52 | چین | China Construction Bank | 2 | |
3.287,36 | چین | Agricultural Bank of China | 3 | |
3.092,21 | چین | Bank of China | 4 | |
3.069,20 | ژاپن | Mitsubishi UFJ Financial Group | 5 | |
2.765,05 | آمریکا | JPMorgan Chase | 6 | |
2.558,12 | انگلستان | HSBC | 7 | |
2.354,51 | آمریکا | Bank of America | 8 | |
2.336,66 | فرانسه | BNP Paribas | 9 | |
2.123,61 | فرانسه | Crédit Agricole | 10 | |
25703,32 | کل درآمد سال 2018 ده بانک فوق |
این ده بانک بزرگ جهانی، بر طبق قانون الیگارشی مالی بر 90 بانک بزرگ جهانی دیگر با درآمد 62119,18 میلیارد دلار، حاکمیت دارد و توسط آنها کنترل خود را بر سرمایه 500 ابر کنسرن بینالمللی اعمال مینمایند. (درآمد سال 2018، 500 کنسرن بینالمللی حدود 71 هزار میلیارد دلار بوده است) و مکندههای این کنسرنها تا اعماق زمینههای اقتصادی تمام کشورهای دنیا رخنه کرده و آنها را میمکند.
ولی بزرگترین بانکها و کنسرنها اساسا در رقابت مرگ و زندگی علیه هم هستند. مثلا بانک چین در ۲۰۱۵ در مقام نازلی قرار داشت و بانک آمریکا در مقام اول بود. حال بانکهای چینی در مقام اول و بانک آمریکا در مقام هشتم قرار دارد. این بدان معناست که بانکهای چینی، بخش عظیمی از بازارهای مالی تحت کنترل بانک آمریکا را از چنگاش درآوردهاند. این رقابت عظیم بینالمللی به یک جنگ تمام عیار اقتصادی بین ابر کنسرنها انجامیده و جنگ تجاری اخیر بین آمریکا و چین این روند را به اوج خود رسانده است. ادامه این جنگ تجاری اخیر میتواند در سال آینده حدود 600 میلیارد دلار به اقتصاد مریض جهان سرمایهداری ضرر وارد آورد.
بر بنیان این تنش در سال گذشته بودجه نظامی اکثر کشورهای جهان افزایش چشمگیری داشت: برای نمونه:
بودجه نظامی ایالات متحده آمریکا در سال 2019 حدود 732 میلیارد دلار برآورد شده که نسبت به سال گذشته 5,3 درصد افزوده گردیده است. سهم این کشور از کل بودجه نظامی جهان 38٪ است.
بودجه نظامی چین در سال 2019 ، 261 میلیارد دلار بوده که نسبت به سال قبل 5,1٪ افزایش نشان میدهد
بودجه نظامی هند در سال 2019، حدود 71 میلیارد دلار بود که نسبت به سال قبل، 6,8٪ افزوده شده است.
تنش اقتصادی بین کنسرنهای عظیم بینالمللی و افزایش بودجه نظامی کشورهای بزرگ سرمایهداری، خود را به شکل اعمال سیاستها و اقدامات تهاجمی ظاهر میسازد.
آزمایش انواع و اقسام سلاحهای کشتار جمعی، گسیل نیروهای نظامی به اطراف کشورهای دیگر، آزمایشات هولناک سلاحهای بیولوژیک، اعمال قهر و زور شبه فاشیستی به صورت محاصره اقتصادی کشورها، به ویژه از جانب آمریکا، و دخالتهای مستقیم در امور کشورهای دیگر، مثل دخالت آمریکا، روسیه و ایران در امور سوریه، دخالت آمریکا و ایران در امور عراق، دخالت چین در امور هنگ کنگ و تایوان، همه و همه به تنش و نا آرامی در جهان میافزاید. لازمه پیش برد جنگ اقتصادی و نظامی نیز، وجود دولتهای مهاجم و جنگ طلب است. بر بنیان این حقایق تلخ و درد آور است که امروزه دولتهای دست راستی، شبه فاشیستی، راسیستی، بر سر کار میآیند و یا نیروهای فاشیستی در بدنه جامعه قدرت میگیرند.
هر انسان آزاده و متفکری در این دنیای بزرگ از خود سؤال میکند؛ دعوا بر سر چیست؟ تنشهای اقتصادی و نظامی بین نیروهای فعال حاکم بر جهان چه علتی دارد؟
دعوا بر سر امکان بیشتر جهت چپاول ثروت است. دعوا بخشهای نظام سرمایه داری در جریان رقابت، چه در کارخانه، چه بورس، چه ساختمان و چه مواد اولیه زندگی، بلعیدن ارزش اضافه واقعی تولید شده توسط کارگران است.
رقابتهای افسار گسیخته در سطح بینالمللی، باعث فقر و بی خانمانی و آوارگی و بیکاری میلیونی کارگران و بسیاری از زحمتکشان کشورهای تحت ستم میگردد، در حالی که فشار استثمار توسط بورژوازی هر قلمرو سیاسی بر کارگران و زحمتکشان علاوه بر معضلات فوق با سرکوب خونین و دیگر نارسائیهای اجتماعی همراه است.
نمونه ای از هزاران واقعیت دردناک میتواند گویا باشد: ارزش نیروی کار یک کارگر معمولی در آمریکا در شهر شیکاگو در سال 1968 برابر با 1,60 دلار بوده است. ارزش کار همان کارگر در سال 2019 برابر با 7,21 دلار بود. ارزش واقعی مزد کار سال 2019 این کارگر به مراتب کمتر از همان در سال 1968 میباشد. برای تداوم این استثمار و امنیت استثمارگر، پلیس شیکاگو با 13000 افسر و 1800 نیروهای دیگر این منطقه 8 میلیون نفری را محافظت میکنند.
در جهانی که ما امروز در آن زندگی میکنیم 821 میلیون نفر از گرسنگی مزمن رنج میبرند. میلیونها نفر از کشورهاشان آواره گشته و در مرزهای اروپا و آفریقا زندگی مصیبت باری را میگذرانند. تقریبا زندانهای جهان مملو از زندانیان سیاسیست.
در جهان آبی و زیبای ما طبقهای در حاکمیت است که برای سود لحظهای، جنگلهای جهان را نابود میسازد، هوا و اتمسفر را مسموم نموده و برای ادامه زندگی غیر قابل تحمل مینماید، زنجیرههای حیات را از هم میگسلد و زندگی حیوانات، از جمله انسان را در معرض نابودی قرار میدهد.
مردم جهان و در مرکز آن طبقه کارگر بینالمللی نسبت به ستمها و فجایع اعمال شده، تخریب محیط زیست و شدت استثمار از سوی سرمایهداری که روز افزون است، انعکاس نشان میدهد، بر میخیزد و با همبستگی روز افزون، مبارزه دوران ساز خود را سازمان میدهد.
در فرانسه جلیقه زردها تجلی مییابند، در آمریکا، ما ۹۹٪ هستیم پا به خیابان میگذارد، در ایران هر روز 5 اعتصاب کارگری ثبت میگردد و در اعتراض به گرانی بنزین میلیونها نفر وارد کارزار میشوند، در هند در عرض دو روز 200 میلیون از کارگران در سال 2019 به خیابان میریزند. میلیونها نفر علیه نشستهای G5 خیابانها را اشغال میکنند در عراق جمعیت میلیونی علیه رژیم فاسد و نیروهای اشغالگر به مبارزهای طولانی دست میزنند...
این اعتضابات و تظاهرات میلیونی در اثر تجربه عملی خود، کار پیگیر کمونیستها در ارائه سمت و سوی درست، و سیاستهای سرکوب و ارعاب بورژوازی، هر روز بیشتر به سمت چپ میل میکنند.
لذا ناشی از شرایط بینالمللی که در پیش ذکر گردید و گسترش مبارزات میلیونی تودهها در سطح جهان، نیروهای فاشیستی و شبه فاشیستی چه در سطح بینالمللی و چه در سطح ملی خود را علیه پیشرفت، ترقی و انقلاب، علیه حرکت به سمت سوسیالیسم سازمان میدهند، تقویت میکنند و وارد عمل میشوند. زیرا این نظم گندیده و ستمگر فقط با سرکوب و قهر علیه تودهها میتواند برای لحظهای تاریخی خود را پابرجا نگهدارد.
بدین جهت برای نجات بشریت از حاکمیت مجدد فاشیسم در سطح جهانی، برای برداشتن گامهای ضروری در حرکت به سوی سوسیالیسم، یک جبههی جهانی ضد فاشیستی اهمیت حیاتی یافته است.
جامعه بشری یک بار ظهور و قدرتگیری فاشیسم را تجربه کرده است. بشریت این تجربه را با دادن 50 میلیون قربانی، کشورهائی ویران و مردمانی آواره و گرسنه، از سر گذرانده است. این تجربه نباید تکرار شود.
نیروهای سرمایهداری، اعم از “دمکرات”، شبه فاشیست و یا فاشیست، تا نهایت سازمان داده شده هستند. آنها علیه تودهها قهر سازمان داده شده اعمال میکنند.
ولی مردم نه تنها سازمان داده شده نیستند، نه تنها به لحاظ سمت و سوی سیاسی در یک جهت نیستند، بلکه پراکندهاند. بر سر مسائل حتی جزئی در جدال و چند دستگیاند. این شرایط بهترین موقعیت برای رشد فاشیسم و شبه فاشیسم، رسیدن آنها به قدرت و نفوذ در بین مردم است.
در عین حال در سالهای اخیر در بسیاری از کشورها، سازمانهای کمونیستی راستین، سازمانها و احزاب ضد امپریالیستی و دمکراتیک، گروههای همیاری مردمی شکل گرفته و در حال بسط و گسترش هستند.
این شرایط دوگانه، ضرورت ایجاد یک جبهه متحد ضد امپریالیستی و ضد فاشیستی بینالمللی را ضروری میسازد. بر مبنای همین ضرورت سازمانهای ICOR و ILPSدر تاریخ 30 دسامبر 2019 اولین فراخوان تشکیل این جبهه را انتشار دادند و از همه افراد، گروهها، سازمانها و احزاب مترقی، کمونیست و ضد امپریالیست خواستند که به این جبهه بینالمللی بپیوندند.
حزب ما نیز با درک این واقعیت، که از یک سو دولت های سرمایه داری (امپریالیستی و غیر امپریالیستی) بر اثر تشدید تضادهای درونی سیستم امپریالیستی حاکم بر جهان و تقابل با نیروی کار و زحمت، روز افزون به راست میغلتند و به نیروهای فاشیستی و شبه فاشیستی تبدیل میشوند، از سوی دیگر ایست ناپذیر و گسترش یابندهی پرولتاریا، دیگر زحمتکشان و کلیه عناصر ناراضی، به چپ در حرکت هستند، مصمم به تقویت این جبههی بینالمللی ضد امپریالیستی و ضد فاشیستی است.
بدین جهت ما به دعوت عام سازمان های ICOR و ILPS در پیوستن به این جبههی جهانی، جواب مثبت خود را چنین فرموله کردیم:
«ما به خاطر ارسال فراخوان ضد فاشیستی برای امضاء سپاسگزاریم. ما علیرغم داشتن زاویه با دید شما نسبت به امپریالیسم و عدم عضویت در ایکور، در کنار فعالین طبقه کارگر علیه موج فزاینده فاشیستی و شبه فاشیستی، نیروهای سرمایهداری، فراخوان را امضاء میکنیم.»