خط سیاسی “انقلاب دمکراتیک و یا انقلاب دمکراتیک نوین“ در ایران، تسلیم پرولتاریا در مقابل بورژوازی لیبرال است. 
ایران یک کشور سرمایه‌داری است. نظام آن بر مبنای تولید صنعتی بنا گردیده و ثروت
در سایت حزب کمونیست ایران به تاریخ ۱۷ تیر ۱۳۹۹نوشته‌یی از عباس منصوران با عنوان "ب‍رگی از تاریخ حزب کمونیست روسیه" درج گردیده است. به علت تحریفات تروتسکیستی رویدادهای تاریخی اتحاد شوروی در این مقاله، لازم می‌آید تا واقعیت رویدادهای اتحاد شوروی آشکار بیان گردد. نوشته زیر

کمونیست‌ها و جنبش زنان

"مادامی که زنان به طور مستقیم در تولید اجتماعی شرکت داده نشده‌اند، مادامی که زیر سلطه‌ی طبقات استثمارگر هستند، مادامی که وسایل توليد در دست عده‌‌ی قلیلی بوده و در کنترل زنان و مردان تولید کننده نیست، مادامی که زنان حق تعیین سرنوشت خویش را در تمام جنبه‌ها ندارند هرگز و هیچ گاه نه آزادی وجود خواهد داشت و نه تساوی."

وفا جاسمی و شکوه توافچیان. اعضای رهبری سازمان انقلابی در ایران و قربانیان کمونیست در زمان شاه (دربارهء مسئلهء زن- از انتشارات سازمان انقلابی ـ شهريور ١٣٥٥)

"تاریخ سرکوب و استثمار زنان یکی از طولانی‌ترین و در عین حال علنی‌ترین ستم‌ها در تاریخ بشر است."

از متن سخنرانی گلرخ جهانگیری (گاه‌نامه)

مسئلهء زنان، مسئلهء ویژه ایست که شکل گیری، تقابل و مبارزهء طبقاتی را در جامعهء انسانی به وجود آورد و سازمان داد. به بیان دیگر با شروع تاریخ طبقاتی بشر، تاریخ ستم کشیدگی، استثمار مضاعف و تحقیر زنان نیز شروع گردید. از این نقطه نظر آزادی کامل زنان، با محو طبقات و تقابل طبقاتی، تحقق می‌یابد. این مسئله روشن می‌سازد که زنان بالاترین ستم و فشار را در تاریخ جوامع طبقاتی  تحمل کرده اند. در این مرحله از تاریخ که بشریت در آخرین سکوی پرش به جامعهء بی طبقه ایستاده است، موقعیت و نقش زنان بسیار حساس و دوران ساز است.

ایران کشوریست ٧٠ میلیونی که نیمی از آن را زنان تشکیل می‌دهند. یعنی جمعیتی برابر با ٣٥ میلیون دراين نظام سرمایه داری مرد سالارانهء مذهبی، تحت ستم و فشار قرار دارند. این بدان معناست که این جمعیت عظیم از بالاترین سطح جامعه یعنی در طبقات مرفه حاکم تا پائین ترین سطح آن که طبقهء کارگر است، فشار و ستم ناشی از زن بودن به عنوان جنس پست تر از مرد و تحت تسلط انسان دیگر به نام مرد قرار داشتن و تمام عوارض ناشی از آن را بر دوش می‌کشند. به این جهت مبارزهء زنان جهت آزادی از این قلاده‌ها با تمام نوسانات، گرایشات، سمت گیری‌ها و افت و خیزهایش، طیف عظیمی از مردم ما را در برمی‌گیرد.

ستم دیدگی زنان به علت تنوع مبارزه در جامعهء سرمایه داری مذهبی و مردسالارانهء ایران، چند جانبه و پیچیده است. مثلاً زن باید درخانه فرمانبردار شوهر، پدر، برادر و یا حتی فرزند ذکور خود باشد. او باید تا آن جا که ممکن است در خانه بماند، باید تربیت بچه‌ها را به ترتیبی که پدرسالارانه باشد به عهده بگیرد، باید تمایلات جنسی مرد را یکسویه ارضاء کند. او از نظر حقوقی نیمه انسان است. دو چشم‌اش به اندازهء یک چشم مرد ارزش دارد. مجازات اش اماّ دو برابر مجازات مرد با همان تقصیر است. او حق قضاوت ندارد. ارزش نیروی کارش در جامعه بسیار کمتر از ارزش نیروی کار مرد است. زنان کارگرو بی شوهری که مسئولیت پرورش کودکانی را نیز به عهده دارند، با شدیدترین و بی رحمانه‌ترین وجه تحقیر و استثمار می‌شوند. سوء استفادهء کارفرما در کارگاه ها و کارخانه ها نه تنها بر زمینهء خرید ارزان نیروی کار زنان بلکه بر سوء استفاده‌های جنسی از زنانی که در شرایط دردناک اجتماعی گیر کرده‌اند نیز با شدت جریان دارد و ...

به این جهت مبارزه و سازمان یابی زنان نیز با گرایشات مختلف در سطوح و اشکال متنوعی در جامعه گسترده است.

هر جا ستم هست، مقاومت هست و هر جا مقاومت هست مبارزه هم وجود دارد. ما کمونیست‌ها پرچم‌دار راستین مبارزه علیه عقب ماندگی و ستم هستیم. از این رو می‌بایست با جهل مذهبی، مناسبات پوسیدهء مرد سالاری و ستمهای طبقاتی از هر شکل و در هر سطحی علیه زنان مبارزه کنیم. زنان ستم دیده را در هر سطح و شکلی که لازمهء آن مبارزه است، متشکل نمائیم. میدان مبارزه علیه مناسبات پوسیده، میدان ماست. زنان و مردان کمونیست می‌بایست، هر شکلی از مبارزهء زنان را که می‌تواند سنگری را علیه جمهوری اسلامی فتح نماید، مورد پشتیبانی قرار داده و در آن فعالانه شرکت نمایند. از این جهت هیچ بهانه‌ای دال بر این که: این مبارزه لیبرالی است؛ این مبارزه ناسیونالیستی است؛ این مبارزه در طیف زنان مرفه است؛ و یا این مبارزه اکونومیستی است، توجیهی جهت دوری ما از این اشکال و سطوح مبارزه نمی‌تواند باشد. ما نمی‌توانیم و نباید به بهانهء این که این شکل و سطح از مبارزهء زنان رادیکال نیست در آن شرکت نکنیم، به تقویت نکات مثبت‌اش نکوشیم، کمک در تکامل آن ننمائیم و آن را نگسترانیم. هر گونه دوری آگاهانه از جنبش‌ زنان، دوری آگاهانه از مبارزه است. پاسیویته و منزه طلبی است.

در عین حال جنبش زنان در جامعهء سرمایه داری – مذهبی ایران ماهیت طبقاتی دارد.  یعنی خواست‌ها، شعارها و اهداف هر بخشی از جنبش زنان مهری از یک طبقهء اجتماعی خاصی را بر پیشانی خود دارد. بخشی از جنبش زنان ساخته و پرداختهء هیئت حاکمه با دست بعضی از نمایندگان زن می‌باشد. این بخش از جنبش زنان با ایجاد رفرم‌های آبکی در چهار چوب رژیم سرمایه داری مذهبی از حرکت بازمی‌ماند:

افتخاری، عضو فراکسیون زنان مجلس می‌گوید: "در صورت تصویب نهائی طرح منشور حقوق و مسئولیت‌های زنان، زن به عنوان یک انسان کامل از لحاظ حقوقی در نظر گرفته می‌شود." و یا " کسانی که دیدگاه‌های فمینیستی را در جوامع غربی تبلیغ می کنند به این نتیجه رسیده‌اند که اعتقادات آنان جوابگوی تمام حقوق زن نیست."

این دو نقل قول به روشنی نشان می‌دهند که اولاً خودشان اقرار کرده‌اند که در جمهوری اسلامی، زن، انسان کامل نیست. باید بشود. دوماً این که می‌خواهند زن کامل را در رژیم سرمایه‌داری بویژه اسلامی آن به وجود آورند. با توجه به این که در رژیم‌های سرمایه داری لائیک نیز زن، انسان کامل به حساب نمی‌آید. به بیان دیگر افتخاری و شرکاء می‌خواهند جنبش زنان را با محتوائی سازمان دهند که بدان وسیله پای زنان میهن ما را قرن‌ها در زنجیر اسارت سنت‌های پوسیدهء مذهبی و مناسبات مرد سالاری بپیچانند و از آن به عنوان نیروئی در حفظ رژیم جمهوری اسلامی سود جویند.

در قطب دیگر سازمانها و شخصیت‌هائی از زنان در پیوند با جنبش پرولتری و کمونیستی ایران می‌باشند و آزادی زنان را در سرنگونی بورژوازی، ساختمان سوسیالیسم و عروج به قله جامعهء بشری یعنی کمونیسم می‌بینند. لیلا دانش پس از توضیح دقیق ناکامی جنبش زنان در جامعه مذهبی سنتی و جامعهء سرمایه داری، چنین می‌گوید: "در چنین شرایطی پیشروی جنبش زنان برای غلبه بر معضلات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی‌ای که زنان را به بند کشیده، تنها و تنها در فراتر رفتن از سنت و مدرنیته است."

چنان که می‌بینیم، جنبش زنان منجمله جنبش فمینیستی آن تابع تقابل طبقاتی، قطب بندی شده است. از این جهت ما نمی‌توانیم برای همهء آن‌ها دستاوردهای انقلابی بتراشیم و از سمت و سوی آن‌ها دریک سطح دفاع کنیم.  چنین دفاعی از جنبش زنان و به ویژه جنبش فمینیستی ایران مرزهای طبقاتی را مخدوش می‌سازد و در مقابل رشد آگاهی طبقاتی زنان میهن ما مانع ایجاد می کند.

روناک آشناگر، یکی از فعالین جنبش زنان چنین می‌گوید: "پرچم مبارزه ای که مسئله زن را از منظر طبقاتی مد نظر دارد، نمی‌تواند در دست زنان و مردان "نخبه"ای باشد که می کوشند مطالبات زنان را مجزا از بستر موقعیت اجتماعی و طبقاتی زنان در کار، تولید و معیشت ببینند. این پرچم نمی‌تواند در دست زنان و مردانی باشد که مطالبات زنان کارگر و زحمتکش را به یک سری خواست های فرهنگی و حقوقی محدود می‌سازند."

بدین ترتیب، کمونیست‌ها در عین حال که وظیفه دارند در تمام این جنبش ها فعال باشند و از مبارزات به حق زنان هر قدرهم که ناچيز باشند دفاع کنند ولی مطلقا نمی‌بایست تابع گرایشات گاها منحط و گاها منحرف درون این جنبش‌ها شوند. کمونیست ها در هر جنبشی به ویژه در جنبش زنان باید بتوانند آن‌ها را وسعت و عمق ببخشند. آن‌ها را به سمت پیوند با جنبش کارگری و سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی سوق دهند و آمادهء پذیرش آن جامعه ای گردانند که در آن کليه‌ی قيد وبندهای طبقاتی و مردسالاری را بر زمین می‌گذارند.

شرکت کمونیست‌ها در سازمان‌ها و تشکلاتی که بر بنیان درخواست‌های زنان در جامعه به وجود آمده است، به مفهوم این نیست که ما می‌بایست در این تشکلات مسائل ایده‌ئولوژیک – سیاسی را بدون ارتباط با مسائل مشخص آن تشکل مطرح کنیم و آن را ازخصلت واقعی‌اش به بیراهه بکشانیم. ما می‌بایست بر متن مبارزهء مشخص و مرحله‌ای آن تشکیلات به روشنگری، بالابردن سطح آگاهی خود و دیگران، گسترش آن و یافتن حلقهء ارتباط آن با دیگر بخش‌های جنبش به ویژه جنبش طبقهء کارگر، بپردازیم.

جنبش زنان جنبش ویژه‌ایست که باید با تمام ویژگی‌هایش مستقل بماند. اگر هر بخشی از جنبش کمونیستی تحت کنترل خودش، بخشی از جنبش زنان را در گتو بگذارد و دور آن را حصار ببندد، جنبش زنان نیز به سرنوشت جنبش کمونیستی ایران تکه تکه خواهد شد. استقلال جنبش زنان باعث می‌گردد که تمام بخش‌های جنبش کمونیستی ، دموکراتيک و لائيک برای پیش برد برنامه‌های مثبت و گسترش آن بکوشند و کمونيستها با طرح نظرات خود و مبارزهء سالم روی خط مشی و برنامه جنبش زنان به هم نزدیک‌تر شوند.

غلامرضا پرتوی

مصاحبه در مورد عرفان مولوی

مصاحبه در مورد محیط زیست

مصاحبه در مورد فاشیسم