"انسان" مجرد و رویزیونیسم منصور حکمت

سیاوش دانشور در پاسخ به مسأله ای که سازمان اقلیت زیر عنوان "... چرا سازمان فدائیان (اقلیت) با پیوستن حزب کمونیست کارگری به آلترناتیو سوسیالیستی مخالف است" مطرح کرده است، چنین مینویسد: "... و این تتمه سوسیالیسم خلقی و ناسیونالیسم چپ ایران بود که در بن بست و شکست

پوپولیسم، نظرات جدیدشان را از همین دیدگاههای اتحاد مبارزان کمونیست و منصور حکمت اخذ میکردند." (سیاوش دانشور – جدال کمونیسم و مارکسیسم با سوسیالیسم خلقی -  24.3.2019)

بعد از "انقلاب" پنجاه و هفت حزب رنجبران ایران بر زمینه درک تئوریک از مارکسیسم و دستاوردهای رفیق مائوتسه‌دون و تحلیل از طبقات جامعه ایران و نقش آنها دوچار انحراف انکار ناپذیری شد. در آن دوران تمام تبلیغات جریان رویزیونیستی منصور حکمتی علیه حزب رنجبران و بعضی از سازمانهای جنبش کمونیسیتی ایران متمرکز بود. حزب رنجبران ایران پس از عمل اجتماعی چند ماهه، در کنگره دوم حزب با نفی خط انحرافی خود ، با آموزش مجدد از ساختار اجتماعی ایران و عملکردهای طبقات مختلف و با طرد خط رویزیونیستی منصور حکمت در جنبش کمونیستی ایران، توانست مجددا به عنوان بخش رادیکال و تأثیرگذار در جنبش کمونیستی ایران قد علم کند.

ما در اینجا به عنوان نمونه درک منصور حکمت را از یک مقوله مهم اجتماعی میآوریم تا خواننده ببیند

  • که آیا حزب رنجبران ایران دستاوردهایش را از منصور حکمت اخذ کرده و یا در جریان طرد و انتقاد نظرات رویزیونیستی منصور حکمت خود را نوسازی نموده است.
  • که حزب کمونیست کارگری و تمام انشعابات منصور حکمت پرست آن، از چه آبشخور پوپولیستی و رویزیونیستی برخوردارند و پوپولیست کیست.

منصور حکمت مینویسد: "اساس سوسياليسم انسان است. سوسياليسم جنبش بازگرداندن اختيار به انسان است" (منصور حکمت ـ نشریهء انترناسیونال شمارهء 92 ضمیمه)

  • سوسیالیسم جنبش نیست بلکه یک نظام اجتماعیست، نظامی که به قول مارکس یک پروسه تاریخی را در برمیگیرد. سوسیالیسم را تا حد یک جنبش پائین آوردن فقط از عهده منصور حکمت برمیآید.
  • اساس سوسیالیسم مبارزه طبقاتی پرولتاریا جهت نابودی طبقاتی بورژوازی، محو طبقات و حرکت به سوی کمونیسم است. در نتیجه اساس سوسیالیسم خدمت به انسان مولد، رفع ستم از اکثریت جامعه و سرکوب و انهدام طبقاتی، سیاسی و فرهنگی بورژوازی است. اساس سوسیالیسم دفاع از انسان پیشرو علیه انسان عقب گراست و نه انسان عام مجرد.
  • انسان به عنوان یک حیوان شعورمند سیاسی، اجتماعی است. انسان به دلیل اجتماعی بودنش هیچ گاه اختیار عام و تام نمیتواند داشته باشد. قبول اختیار عام برای انسان، یک بینش پوپولیستی رویزیونیستی بیش نیست که منصور حکمت آن را در جنبش کمونیستی ایران نمایندگی میکرد.

حال ما مسائل فوق را با دقت بیشتری بررسی میکنیم.

نقل قول آقای حکمت "انسان" به مفهوم عام، انسان انتزاعی را در نظر دارد. از نظر ایشان در جامعهء سوسیالیستی اختیار به همهء انسانها به یک نوع باز گردانده می شود.

آیا سوسیالیسم جنبش بازگرداندن اختیار به انسان به طور عام است یا تلاش پرولتاریا جهت گسترش اختیار خود و محدود کردن اختیار بورژوازی!؟

مارکس در ادای سهمی به نقد فلسفهء حق هگل می گوید: "انسان موجودی انتزاعی نیست که بیرون از این جهان خیمه زده باشد. انسان، جهان انسان، دولت و جامعه است."

به این ترتیب در جامعه‌ای که دولت در آن حکم فرماست، بخشی از انسان‌ها تحت حاکمیت است، یعنی محکوم است و بخش دیگر در حاکمیت است،  یعنی حاکم است. به این ترتیب درجامعه‌ی سوسياليستی، انسان تحت حاکمیت ـ  بورژوازی - با انسان در حاکمیت یعنی پرولتاریا دارای حقوق برابر نیستند که ما بتوانیم از اختیاردادن به "انسان" در مفهوم عام آن صحبت کنیم. پرولتاریا بورژوازی را سرنگون می سازد و توسط دولت خود یعنی دیکتاتوری پرولتاریا تمام اختیاراتش را از او سلب می کند. هنوز در جامعهء سوسیالیستی زندان و دادگاه برای افرادی که علیه نظام سوسیالیستی دست به توطئه می زنند وجود دارد. پرولتاریا سعی در نابودی طبقهء بورژوازی دارد. در طول این پروسه که زوال پرولتاریا نیز تضمین می گردد، صحبت از حقوق مساوی و انسان به طور عام، چیزی جز آشتی طبقاتی، یعنی رویزیونیسم نیست.

حال بد نیست ببینیم لنین چه می گوید: "دولت محصول ومظهر آشتی ناپذیری تضادهای طبقاتی است. دولت در آنجا، در آن موقع و به این دلیل که تضادهای طبقاتی به طور عینی نمی توانند آشتی پذیر باشند، پدید می آید، و بر عکس: وجود دولت ثابت می کند تضادهای طبقاتی آشتی ناپذیرند." (دولت و انقلاب 461)

لنین به روشنی می گوید: در جائی که دولت وجود دارد نمی توان از "انسان" و یا انسان بی طرف صحبت کرد. در این شرایط باید از انسان های طبقاتی که به طور آشتی ناپذیر در مقابل هم صف کشیده اند صحبت کرد. بورژوازی می خواهد پرولتاریا را از قدرت به زیر بکشد و پرولتاریا می خواهد با اعمال دیکتاتوری طبقه‌اش و در پروسه‌ای طولانی بورژوازی و خودش را از صحنهء گیتی بزداید و جامعهء بدون طبقه را بنا نهد.

پرولتاریا تمام اختیارات بورژوازی را از او سلب می کند. و منصور حکمت می خواهد تمام اختیارات را هم سطح اختيارات پرولتاریا به او برگرداند. مخدوش کردن این مرز و گفتن "سوسياليسم جنبش بازگرداندن اختيار به انسان است" از هم اکنون تیره کردن و مخدوش نمودن آن دورنما و افقی است که پرولتاریا برایش می رزمد. این جاست که دم خروس بورژوازی از زیر عبای منصور حکمت بیرون میآید.

لنین و مائوتسه دون در جریان پیشرفت سوسیالیسم بارها خاطر نشان کرده اند که هنوز در جامعهء سوسیالیستی مسئله حاکميت کی بر کی حل نشده و مبارزه طبقاتی ادامه می يابد. به این جهت پرولتاریا در سوسیالیسم چاره ای ندارد جز این که روز افزون بورژوازی را چه از نظر افتصادی، سیاسی، فرهنگی و چه از نظر ایدئولوژیک خلع سلاح کند و محیط را بر او تنگ نموده و اختیاراتش را سلب نماید. سوسیالیسم نظامی است که در آن اختیار انسان کارکن و زحمتکش بسط مییابد و اختیار انسان استثمارگر و ستمگر روز افزون محدود میگردد.

در برنامهء حزب کمونیست کارگری همانند برنامهء اکثر قریب به اتفاق سازمان های کمونیستی از دیکتاتوری پرولتاریا هم صحبت شده است البته با یک فرق:

"حکومت کارگرى نيز، نظير هر حکومت ديگر، حکومتى مافوق جامعه و طبقات نيست. حکومتى طبقاتى است. اما اين حکومت، که به همين اعتبار در تئورى مارکسيسم ديکتاتورى پرولتاريا ناميده شده است، دولت اکثريت استثمار شده جامعه براى ديکته کردن حکم آزادى و برابرى انسان ها به طبقات استثمارگر و فائق آمدن بر تلاش ها و توطئه هاى آنهاست." (برنامهء حزب کمونیست کارگری - بخش انقلاب پرولتری و حکومت کارگری)

تمام فرمول بندی فوق فرمول های مرسوم در جنبش کمونیستی است و چیز نوینی ندارد. بجز یک استثناء. آن چیز نوین عبارت است از آن جمله ای که ما زیرش را خط کشیده ایم.

به نظر میرسد دیکتاتوری پرولتاریا برای دیکته کردن حکم آزادی و برابری انسان ها به بورژوازی جهت پذیرش حقوق برابر با پرولتاریا نیست.  اعمال فشار بر اوست. وسیلهء نابودی طبقاتی اوست. در جملهء خط کشیده شده حتی حرفی از عناصر خلع سلاح شدهء بورژوازی در میان نیست بلکه از طبقات استثمار گر صحبت در میان است. یعنی حزب کمونیست کارگری اگر فردا قدرت را به دست گرفت با دولتش می خواهد به طبقهء بورژوازی دیکته کند که تو هم حزب‌ات را تشکیل بده و شورای خودت را درست کن. تو با من حقوق مساوی داری.

این است محتوای رویزیونیستی نظریات حزب کمونیست کارگری در باره سوسیالیسم و ساختمان آن: فراهم نمودن شرايط برای صعود بورژوازی به قدرت بعد از سقوط اش از قدرت توسط پرولتاريا.

مسئله مهم دیگری که چشم را میزند، مسئله اختیار است. ما با خوشبینانه‌ترین وجهی نقل قول آقای منصور حکمت را چنین تفسیر میکنیم که ایشان میخواهد بگوید که در سوسیالیسم جنبش عظیمی است که با از بین بردن طبقات، بالاخره در جامعه کمونیستی اختیار به انسان بازگردانده میشود.

در اینجا نیز باز هم کار خراب است.

در جامعه سرمایه داری نیز اختیار به انسان بازگردانده شده است. منتها این اختیار به اقلیتی از انسانها و به طور محدود و مشخص بازگردانده شده و اختیار از اکثریت ربوده شده است. در جامعه سوسیالیستی، اختیار به پرولتاریا باز گردانده شده و اختیار از اقلیت گرفته شده است. منتها این اختیار به اکثریت انسانها و به طور محدود و مشخص بازگردانده شده است. در جامعه جهانی کمونیستی نیز به دلیل اجتماعی بودن انسانها، متفاوت بودن آنها، خواستهای گوناگون آنها و... "اختیار" محدود و مشخص است. آقای منصور حکمت با بیان "اختیار" مجرد، تا سطح سوسیالیستهای تخیلی پیش از ظهور مارکسیسم عقب رفته است. مجرد و غیر طبقاتی کردن مفاهیم طبقاتی در دورانی که امپریالیسم حاکم است و بشریت در جوامع طبقاتی و نظامهای ستمگر زندگی میکنند، به لحاط نظری و سیاسی رویزیونیسم و به لحاظ عمل کرد حزبی خائنانه‌ است.

حزب رنجبران ایران دقیقا با طرد یک چنین نظرات رویزیونیستی در جنبش کمونیستی ایران و با طرد نظرات سازشکارانه خرده بورژوازی درون خودش توانست خود را نوسازی کرده و در این صحنه پهناور تأثیر گذار گردد.

غلامرضا پرتوی

30.6.2019

اقتباس از نشریه رنجبر، ارگان حزب رنجبران ایران